شرمندگی!!!

هم مداح بود هم شاعر اهل بیت(ع). می گفت: "شرمنده ام که من با سر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود؟"

بعد شهادت وصیت نامه ش رو آوردند. نوشته بود قبرم رو توی کتابخونه ی مسجد المهدی کندم. سراغ قبر که رفتند دیدند به هیکلش کوچیکه......

 وقتی جنازه اش اومد قبر اندازه ی اندازه بود، اندازه ی تن بی سرش...


"شهید حاج شیرعلے سلطانی"



عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است... 
                             
                                    دادن سر نه عجب ، داشتن سر عجب است....

نظرات 1 + ارسال نظر
فدایی جمعه 25 مرداد 1392 ساعت 20:11

سلام حضورسایبریتون رو تبریک میگم.
در پناه حق موفق و موئد باشید.

سلام...
ممنون که بهم سرزدید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد