از بین لاله ها صحبت می کنم...


امروز سالروز شهادت شهید کاوه است ... بهانه ای شد تا با خاطره ای یاد کنیم استادمان را ...



هر روز رأس ساعت معین به دیدگاه رفته، هر آنچه را که می دیدیم ثبت می نمودیم و اطلاعات را با روزهای قبل مقایسه می کردیم....

محمود دوربین قویی داشت که با آن، می توانستیم حتی سنگرهای کمین و سیم های خاردار را هم به خوبی مشاهده کنیم.

 یک روز وقتی در حال ثبت اطلاعات بودیم، محمود را دیدم که دوربین را روی یک نقطه متمرکز کرده است. به صورتش نگاه کردم، سرخ شده بود و قطرات اشک بر روی گونه هایش می غلتید....

فهمیدم که چشمش به پیکر شهدایی افتاده که در بالای ارتفاع 2519 جا مانده بودند....

با صدای محزون و لرزان گفت: «کی می شود برویم و شهدا را بیاوریم؟ وقتی آن ها را می بینم از زنده ماندنم بیزار می شوم.»

شب دوم عملیات کربلای 2 محمود به همراه بچه ها به خط رفته بود. شب سختی بود و منجر به عقب نشینی بچه ها شد. وقتی گردان برگشت، محمود بینشان نبود. شهیدان قله 2519، محمود را نزد خود نگه داشته بودند. او از همانجا پر کشیده بود. هنوز صدای او را در آخرین تماسی که داشت، یادم هست گفت:

«از بین لاله ها صحبت می کنم.» 

راوی: مهدی الهی


 


 حاج محمود امروز  92  تا از لاله های فاو و جزیره مجنون به وطن آمدند...



شادی روحشان صلوات...


برادرم غیرت! خواهرم حجابت!

شهید حبیب هاتف یکی از رزمندگان دلاور لشکر 31 عاشوراست که با سن کم توانست در میان غواصان گردان حبیب ابن مظاهر حضور یابد و سخنی ماندگار برای آیندگان به جا بگذارد.


طبق روال معمول خبرنگار سمجی به مقر ما آمد  که از تک تک رزمندگان مصاحبه می گرفت.

در حین مصاحبه بود که بچه های غواص گردان حبیب ابن مظاهر از تمرین برگشتند. شهید حبیب هاتف در حالی که هنوز لباس غواصی به تن داشت و مشغول در آوردن فین های غواصی اش بود، خبرنگار صداوسیما به سراغش رفت و پرسید: «ببخشید برادر شما به عنوان یک رزمنده چه پیامی به امت حزب الله دارید؟»

سپس میکروفون را جلوی صورتش گرفت. حبیب بدون اینکه پاسخی دهد، نگاه معنا داری کرد، لبخند ملیحی زد و به کارش ادامه داد. سپس برخواست و رفت.

خبرنگار به دنبالش حرکت کرد و دست روی شانه اش گذاشت و سوالش را تکرار کرد. حبیب از سر اخلاص و حیا نمی خواست در مقابل رزمندگان دیگر که از او بزرگ تر بودند، صحبت کند و پیامی دهد.





بار سوم حبیب میکروفون را گرفت و دکمه ی خاموشش را زد و گفت: «برادرم، بنده خیلی کوچک تر از آنی هستم که پیام دهم. آنکه باید به امت حزب الله پیام دهد، امام امت هستند. ایشان هم به موقع پیام می دهند و امت هم گوش به فرمان امامشان هستند. من کیم که زبان درازی کنم؟»

خبرنگار که دست بردار نبود گفت: «حداقل پیامی به همسن و سالانت بده!»

حبیب گفت: «آنهایی که همسن و سال من هستند، قبل از من به جبهه آمده اند. السابقونند و  جزو مقربانند.»

کلید روشن را زد و گفت: «اما آنهایی که هنوز به دنیا نیامده اند و بعد از ما به دنیا می آیند. من به عنوان یک رزمنده توصیه ای به آنها دارم:

"بسم الله الرحمن الرحیم


برادرم غیرت! خواهرم حجابت!


والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته"

ضبط صوت را به دست خبرنگار داد و در حالی که لبخند شیرینی بر روی لب داشت، از نظرها دور شد و رفت.
 

شهید حبیب هاتف در سال 1365 طی عملیات کربلای 5 هنگامی که شانزده سال بیش نداشت؛ به فیض شهادت نائل آمد.


روحمان با یادش شاد.

راوی جانباز شیمیایی حسین زرین پور


مردان آسمانی ...




وقتی که نخست وزیر بود صبح روزی جهت دیدار و رساندن پیامی وارد همان خانه تاریخی (کلنگی) وی شدم.

از مشاهده صحنه ای قلبم به درد آمد.

 هوا کمی گرم بود. او خیلی ساده با یک زیر پیراهن که چند جای آن سوراخ بود و در گوشه حیاط خانه اش نشسته بود

 و داشت با دو ـ سه دانه خرما و یک لیوان شیر صبحانه می خورد! بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف به صبحانه گفتم:

ای عزیز! این چه وضعی است که شما دارید چرا به خود نمی رسید و این قدر زندگی را به خود سخت گرفته اید

 از شما توقع نداریم مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید 

لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید! مثل این که شما نخست وزیرید!

آهی کشید و نکته ای گفت که سوز دل و نفوذ کلام از دل بر آمده اش همواره در خاطرم جاودان مانده است. او گفت:

جانم! از این حالم نگران نباش! 

نگران آن روزم باش که میز و مسئولیت مرا بگیرد و من گذشته خویش را فراموش کنم. 

خدا نکند روزی بر من بیاید که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم.

 از شما می خواهم در حق من دعا کنید. 

من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمده اش بی اختیار از جایم برخاستم و پیشانی اش را بوسه دادم!

سیفی ،فرهنگ پایداری تبیان

شادی روح شهید رجایی و یارانش صلوات 


گفتمان مقاومت شکست خورده؟؟؟




چند روز پیش با یکی از دوستان بحثی داشتیم در مورد رشته تحصیلی اش و اینکه مبانی اسلام جایگاهی در آن ندارد و همه بر گرفته از مبانی غربی است. چرا اسلام در اکثر دروس دانشگاهی ما جایی ندارد؟ چرا هیچ کس رغبتی برای اسلامی کردن دانشگاه و در راس آن دروس دانشگاهی ندارد؟ دوستم جواب خوبی داد چون هنوز اسلام را نشناخته ایم و اعتقاد نداریم که اگر مبانی اسلام به نحو احسن در کشور اجرا شود وضعیت کشور و مردم بهبود خواهد یافت چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی. مردم از اسلام و مبانی اش روی گردان نخواهند شد اگر خوب اسلام را بشناسند؟

ولی سوال اینجاست که برای درک صحیح اسلام چه کرده ایم و چه میکنیم؟ آیا مسئولین فرهنگی ،کشور  را به سمت مبانی اسلام هدایت میکنند یا لیبرال دموکراسی! آیا صدا و سیمای ما به سمت هنر دینی حرکت میکند؟ بنا به فرمایش مقام معظم رهبری هنر دینی بایستی معارف دین را منتشر نماید. مثلا هنر دینی می تواند عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفی کند ؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ آیه ای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید.هیچ لزومی ندارد که در محاورات سینمایی نام و یا شکلی که نماد دین است ، وجود داشته باشد تا حتما دینی باشد ؛ نه میتوان در باب عدالت ، رساترین سخن را در هنرهای نمایشی به تصویر کشید. ولی متاسفانه اکثر برنامه های تلویزیونی ما کاملا بر گرفته از برنامه های ماهواره ای است. خنده بازار را که دیده اید. هر کس که ماهواره نداشته باشد نمیتواند از اکثر طنز هایش سر در بیاورد!


این مقدمه چینی برای این بود تا بگویم مردم از گفتمان مقاومت روی گردان نشده اند ،چون اصلا با گفتمان مقاومت آشنا نیستند که روی گردان شوند.

مردم کجا درس مقاومت خوانده اند که توقع داشتیم در 24 خرداد درس مقاومت پس بدهند؟سینما به مردم درس مقاومت داده یا تئاتر؟ نکند فیلم های خیانت محور چند سال اخیر به مردم درس مقاومت داده؟ آیا چیزی جز رفاه طلبی و دنیا خواهی به مردم آموزش داده شده است ؟ آیا جز اشرافیت و مصرف گرایی برای مردم الگویی پرداخته و ارائه شده ؟ نکند توقع داریم که مردم از پیش خود با مقاومت و فرهنگ آن آشنا شده باشند؟ آیا از خیابانهایی که بی حجابی و بی حیایی در آن موج می زند توقع تراوش مقاومت داریم؟ 

هر وقت بحث از اقتصاد مقاومتی شد مردم به یاد ماه رمضان افتادند! غافل از این که اقتصاد مقاومتی به معنای گشنه گی نیست! زلزله ارسباران و خانه های چوبی اش که یادتان است. اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه پایه های اقتصادی کشور آن چنان قدرتمند گردد که هیچ تهدید و تحریمی نتواند خانه خرابمان کند. هروقت صحبت از مقاومت در مقابل استکبار شد مردم به یاد تحریم و دلار 4000 تومانی و پراید 18 میلیونی افتادند و باز غافل از این که با اجرای درست سیاست اقتصاد مقاومتی دیگر تحریم ها اثربخش نبوده و کشور های غربی مجبور به قبول حقوق ملت ایران میشوند.

جهت استحضار عارضم که : نه مردم از مقاومت رویگردان شدند و نه مقاومت به اسم و رسم یک نفر سنجاق شده است و به تعبیر حضرت امام راه و رسم شهادت کور شدنی نیست! هنوز هم دیر نشده است! ما نبردی طولانی با جهان استکبار در پیش داریم و اگر بناست که مردم در این مسیر مستحکم و استوار پیش بیایند و پای کار بایستند باید مقاومت و فلسفه آن و الگوهای آن و راه و رسم آن را بیاموزیم و به جامعه آموزش دهیم.

دوستان گفتمان اعتدال هم مجبورند جهت برون رفت از وضعیت کنونی همین سیاست  را در پیش گیرند یعنی تقویت پایه های اقتصادی کشور و خارج شدن از اقتصاد نفتی و روی آوردن به افزایش تولید و همچنین سر خم نکردن در مقابل استکباری که دیگر طی این 35 سال دستشان برایمان رو شده است.